وقتی مهمان صاحب خانه میشود،
وقتی مهمان صاحب خانه میشود،
یعنی قواعد بازی تغییر کردهاند. یعنی میزبانِ اصلی، آنکه خانه را بنا کرده، آنکه هوای اهل خانه را داشته، حالا دیگر خودش را بیگانه مییابد. صدای او شنیده نمیشود، نظرش بیاهمیت است، و حضورش به حاشیه رانده شده.
اما این جابهجایی قدرت یک اتفاق تصادفی نیست؛ بلکه تا حد زیادی نتیجهی عملکرد غریبپرستانهی ما است. زمانی که ارزشهای بومی و ریشههای فرهنگیمان را نادیده گرفتیم و دست نیاز به سوی بیگانگان دراز کردیم، زمانی که معیارهای بیرونی را بر سنتهای درونی ترجیح دادیم، زمینه را برای چنین وضعیتی فراهم کردیم.
چه شد که جای میزبان و مهمان عوض شد؟ آیا مهمان آنقدر قدرتمند شد که خانه را تصاحب کرد، یا میزبان چنان مستأصل و بیدفاع بود که ناخواسته کنار گذاشته شد؟ شاید مهمان در ابتدا فقط جای کوچکی برای خود میخواست، اما کمکم گستاختر شد، مرزها را جابهجا کرد، و در نهایت حق خود دانست که صاحبخانه باشد.
اما درد اصلی اینجا نه فقط تصاحب خانه، که از بین رفتن احترام و ارزش میزبان است. او دیگر تصمیمگیرنده نیست، خواستههایش نادیده گرفته میشود، و خانهای که روزی مأمن و پناهگاهش بود، حالا غریبهترین مکان برای او شده. و تلخترین بخش ماجرا؟ اینکه بسیاری حتی تغییر این معادله را ناعادلانه نمیدانند. آنقدر به حضور مهمان خو گرفتهاند که فراموش کردهاند چه کسی صاحب واقعی خانه بوده است.
این درد عمیق، این نادیده گرفته شدن، این حس ناامنی، برای بسیاری آشناست. در هر جا و هر زمینهای که قدرت جابهجا میشود بدون رعایت انصاف، داستان میزبان و مهمان تکرار میشود. آیا زمان آن نرسیده که حد و مرزها دوباره تعریف شوند و جایگاهها به رسم عدالت بازگردند؟ آیا صدای میزبان، حتی اگر به سختی، باز هم شنیده خواهد شد؟
خواننده وفعال فرهنگی علی کارونی