یسلملی هالطول أخابر وانت مشغول تعب گلبي بدلالك
تنسی حبی معقول عله اجروحی انته مسئول ترد تگطع وصالک
أرید انساك أروح هناك مظل ویاك
خل یفیدك كل جمالك
أجي یمّك واحاجیك بغرور اتگليّ معلیك الدلع غیرّ وصالك
یذبح بیه هالشوگ یخلی اگلیبی محروگ
أرید انساك أروح هناك مظل ویاك
خل یفیدك كل جمالك
بقیت اصفگ بالایدین علی اللی ایگلی بعدین امرطیف ابخیالک
خلص ماریدک اتعود ولااحس انته موجود ولا اهتم شجالک
أرید انساك أروح هناك مظل ویاك
خل یفیدك كل جمالك
شاعر : کریم عبادی
ترجمه
من شیفته زیبایی تو هستم تماس می گیرم مشغولی
از بی اعتنایی تو قلبم بدرد آمد چرا عشقم را فراموش میکنی که علت درد های من تو هستی میروی و فراموشم میکنی می خواهم فراموشت کنم و به جای دیگری بروم و دیگر با تو نمانم
به نزد تو می آیم و با تو همصحبت می شوم و تو با غرور ت به من اهمیت نمی دهی زیبایی ظاهر تو باعث تغییر اخلاقت شده است دلتنگی مرا میکشد ودلم را می سوزاند
می خواهم بیاییم و روبرویت بنشینم دیگر نمی خواهم عشق تو بیشتر شود عشق تو دیگر دردی را دوا نمی کند و نمی خواهم نام من در ذهن باقی بماند از غصه و ناراحتی انگشت به دندان گرفتم و از اینکه همه چیز را به بعدا موکول میکینم و از خیال تو مرتب در حال عبورم تمام شد دیگر نمیخواهم برگردی و دیگر نمیخواهم حس کنم هستی
و اینکه قرار است برای تو چه اتفافی بیفتد و امروز شاد شادم از من گلگی نکن
که عشق کس دیگری بشوم
آهنگ به اهتمام بهنام سلیمی استدیو آوای آبی تهیه وتنظیم شد